کد مطلب:162524 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:132

ملک الشعرای بهار
استاد محد تقی بهار فرزند ملك الشعراء صبوری، به سال 1304 ه.ق. در مهشد متولد شد و در سال 1371 ه.ق. /(1330ه ش.) درگذشت. بهار بزرگترین شاعر در چند قرن اخیر است و قصاید وی با بهترین آثار اساتید گذشته ادب فارسی برابری می كند. وی سالها استاد دانشگاه تهران بود. دیوانش در دو جلد به طبع رسیده است. [1] .



آسمانا، جز به كین آل پیغمبر نگشتی

تا نكشتی آل زهرا را، ازین ره برنگشتی



چون فكندی آتش كین در حریم آل یاسین

زآه آتشبارشان چون شد كه خاكستر نگشتی؟



چون بدیدی مسلم اندر كوفه بی یار است و یاور

از چه رو او را در آن بی یاوری یاور نگشتی؟



چون دو طفل مسلم اندر كوفه گم كردند ره را

از چه آن گم گشتگان را جانبی رهبر نگشتی؟



چون تن آن كودكان از تیغ حارث گشت بی سر

از چه رو بی تن نگشتی؟ از چه رو بی سر نگشتی؟



چون شدند آن كودكان از فرقت مادر، گدازان

از چه رو برگرد آن طفلان بی مادر نگشتی؟



چون حسین بن علی با لشكر كین شد مقابل

از چه پشتیبان آن سلطان بی لشكر نگشتی؟






چون دچار موج غم شد كشتی آل محمد

از چه رو ای زورق بیداد، بی لنگر نگشتی؟



ای فلك، آل علی را از وطن آواره كردی

زان سپس در كربلاشان بردی و بیچاره كردی



تاختی از وادی ایمن، غزالان حرم را

پس اسیر پنجه ی گرگان آدمخواره كردی



گوشوار عرش رحمان را بریدی سر، پس آنگه

دخترانش را ز كین بی گوشوار و یاره كردی



كودكی دیدی صغیر، اندر میان گاهواره

چون نكردی شرم و از كین، قصد آن گهواره كردی؟



سوختی از آتش كین خانه ی آل علی را

ویستادی بر سر آن آتش و نظاره كردی





[1] خلاصه از مقدمه ي ديوان.